ریشه وسواس

ریشه ‏هاى خانوادگى وسواس



در مورد ریشه و سبب این بیمارى مطالب بسیارى ذکر شده که اهم آنها عبارت اند از وراثت، شخصیت زیر ساز یا الحاقى، وضع هوشى، عوامل اجتماعى، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابت‏ها، منع‏ها و… که در اینجا به مواردى از آن اشاره مى‏ کنیم.

الف) وراثت
تحقیقات برخى از صاحبنظران نشان داده است که حدود چهل درصد وسواسی ها، این بیمارى را از والدین خود به ارث برده‏اند، اگرچه گروهى دیگر از محققان جنبه ارثى بودن آن را محتمل دانسته و قایل شده‏اند، انتقال زمینه‏هاى عصبى مى ‏تواند ریشه و عاملى در این راه باشد.

ب) تربیت :

از نظر مشاور خوب در این مورد مباحثى قابل ذکرند که اهم آنها عبارت اند از:

۱- دوران کودکى
اعتقاد گروهى از محققان این است که پنجاه درصد وسواس‏هاى افراد در سنین جوانى و پس از آن از دوران کودکى پایه ‏گذارى شده و تاریخچه زندگى آنها حاکى از دوران کودکى ویژه‏اى است که در آن کشمکش‏ها و مقاومت‏ها و سرسختى‏هاى فوق العاده وجود داشته و کودک در برابر خواسته ‏هاى بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.

۲- شیوه تربیت
در پیدایش و گسترش وسواس، براى شیوه تربیت والدین نقش فوق العاده‏اى را باید قایل شد. بررسی ها نشان مى ‏دهد مادران حساس و کمال جو به صورتى ناخودآگاه زمینه را براى وسواسى شدن فرزندان فراهم مى‏ کنند و مخصوصاً والدینى که رفتار طفل را براساس ضابطه خود به صورت دقیق مى‏ خواهند و انعطاف پذیرى کمترى دارند در این زمینه مقصرند.

تربیت‏ خشک و مقرراتى در پیدایش و گسترش این بیمارى زیاد مؤثر است. نحوه از شیر گرفتن کودک به صورت ناگهانى، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و کنترل کودک در رفتار مربوط به نظم و تربیت و دقت او هم در این امر مؤثر است.

۳- تحقیر کودک:
عده‏اى از بیماران وسواسى کسانى هستند که دائما این عبارت به گوششان خورده است که: آدم بى عرضه‏اى هستى، لیاقت ندارى، در خور آدم نیستى، به درد زندگى نمى‏ خورى… و از بابت عدم لیاقت‏ خود توسط والدین، مربیان، خواهران، و برادران ارشد سرکوفت ‏شنیده و تنبیه شده‏اند. این گونه برخوردها بعداً زمینه را براى ناراحتى عصبى و یا وسواس آنها فراهم کرده است.

۴- ناامنى‏ها
پاره‏اى از تحقیقات نشان داده‏اند برخى از آنها که دوران حیات کودکى آشفته‏اى داشته و با ترس و ناامنى همساز بوده‏اند بعدها به چنین بیمارى دچار شده‏اند. آنها در مرحله کودکى وحشت از آن داشته‏ اند که نکند کار و رفتارشان مورد تأیید والدین و مربیان قرار نگیرد. اینان در دوران کودکى براى راضى کردن مربیان خود مى‏ کوشیدند و سعى داشته‏اند که دقتى افراطى درباره کارهاى خود روا دارند و در همه مسائل، با باریک ‏بینى و موشکافى وارد شوند.

۵- منع‏ها

گاهى وسواس فردى بزرگسال نشأت گرفته از منع‏هاى شدید دوران کودکى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیری هاى بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است کار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد، معلوم نیست عاقبت ‏خوش و میمونى داشته باشد.

۶- خانواده افراد وسواسى
بررسی ها نشان داده‏اند:

– اغلب وسواسى‏ ها والدین لجوج داشته‏ اند که در وظیفه خواهى از فرزندان، سماجت ‏بسیار نشان مى ‏داده‏اند.

– ایرادگیر و عیب جو بوده‏اند؛ اگر مختصر لغزشى از فرزندان خود مى ‏دیدند، آن را به رخ فرزندان مى‏ کشیدند.

– خسیس و ممسک بوده‏اند به طورى که کودک براى دستیابى به هدفى ناگزیر به اصرار بوده است و بالاخره افرادى کم گذشت، طعنه زن، و ملامتگر بوده‏اند و کودک سعى مى ‏کرده خود را در حضور آنها دائماً جمع و جور کند تا سرزنش نشود.