اعتماد به نفس و حرمت نفس(دکتر هلاکویی)
اعتماد به نفس با هفت موضوع اطمینان ، امنیت، آرامش .امیدوار بودن ، خوش بین بودن ، مثبت بودن و پشتکار داشتن گره میخورد که در ۱۴ ماه اول زندگی پایه هایش ریخته میشود. حرمت نفس حرمت نفس موضعی به اشتباه و شکست و نظر و قضاوت و حرف مردم یا دیگران و مقیاس و مقایسه و مسابقه و فکر و نظر و فکر بد و غلط و منفی اشاره دارد.در این حرمت نفس میبایست با مفهوم بخشش برخورد درستی دارد. انسان دارای حرمت نفس با اشتباه و شکست خود و دیگران برخورد مناسبی داشته و از آن آموخته نه اینکه به آن بیاویزد. انسان سالم با مفهوم آبرو و نظر قضاوت دیگران کاری نداشته و ملاکش علم و عقل و واقعیت و اخلاق است. انسان سالم با افکار بد و منفی و غلط سروکاری ندارد. فردی که حرمت نفس دارد قابلیت بخشش خطا و اشتباه های خود و دیگرانو دارد. موضوع های سن ، زیبایی ، قدرت ، شهرت، خانواده ، جامعه به مسئله حرمت نفس موضعی اشاره دارد. حرمت نفس فراگیر ۱-باورها و اعتقادات و نظر کلی به راجع به خود و دیگران و کلا انسان پس من بد و گناهکار و بد و فاسد و ملعون و نجس نیستم به دلیل برخی مفاهیم مذهبی محیط تربیتی خانواده و مدرسه و محیط اجتماعی با تحقیر و سرزنش انسان او را موحودی بد و فاسد و گناهکار دانسته اند کودک در سه سالگی با احساس شرم به این نتیجه میرسه من بدم و بین سه تا شش سالگی با مفهوم احساس گناه آشنا میشه. نگاه ادیان به انسان بد و گناهکار بوده و مفهوم کثیف بودن نجس بودن و همه آنچه بار منفی داره به روی انسان می ریزیم. ما باید با باورهایی که به ما بگه ما بدیم بجنگیم و در چنین نحوه تفکری که انسانها عمل نمیکنند داستان آتش زدن شهر یا غرق کردن یک مردمی مطرح میشود. مطالعات نشون میده نود و هشت درصد مردم در نود و هشت درصد موارد بهترین کار خودشونو انجام میدن چرا وقتی من صدتا کار درست انجام میدم با یک کار احمقانه باید احمق تلقی بشم اینکه ما صبح تا غروب باید به دیگران بگوییم چه کاری بکنند و چه کاری نکنند ریشه در این نگاه بد داشتن به انسانها دارد. بعد از احساس گناه در سه تا شش سالگی در دوره دبستان با مفهوم احساس حقارت آشنا میشه و اگر در مسیر حقارت قرار نگیره احساس مفید بودن میکنه و این مساله نمره و مقایسه و مسابقه در کلاسهای درس هم برای شاگردهای برتر و هم ضعیفتر بسیار بسیار آسیب زننده است. بین ۶تا۱۲ سالگی برای بچه های اول سخت تر است و چون تا قبل از مدرسه هزاران بار برنده بوده وقتی در مدرسه قرار میگیره چون شکست میخوره آسیب های شدید میبینه. لذا اولین موضوع جنگیدن با این افکار در سطح مذهبی و فلسفی و محیط آموزشی و خانواده است. ۲-برخورد درست با تمام آسیبهای کودکی کودک موجود بسیار ناتوانی است لذا در مراحل رشدش در معرض آسیبهای بسیاری است و به خودشیفتگی بین دو تا چهار سال همه چیز را به خودش نسبت می دهد لذا حتی اگر مورد تجاوز جنسی یا غیر جنسی قرار گیرد خودش را مسوول و مقصر میداند. کودک انسانی آنچنان زیر بمباران احساسات بد است که همه عیب و ایرادات را متوجه خودش میکند و بهتر است باور کند خدای خوب و مهربانی است و من بدم تا اینکه بخواهد عکس این را تصور کند. بین هفتاد و پنج تا هشتاد درصد برداشتهای کودکی از وقایع اطرافش بد است.در هیپنوتیزم مشخص میشه که احساس های غم و خشم و ترس در آن پشت نشسته است. اگر در کودکی به من بگن برادرت باهوشتره در بزرگسالی به هرکس که بگویند از من باهوشهتره من احساس بدی میکنم. وقتی مادر یا پدر وقتی فرزندش دیر میکنه فکر میکنه فرزندش مرده و احساس نگرانی میکنه بخاطر مساله اضطراب عصبی است که وقتی تایید اجتماعی رو میگیره بخاطر این مساله افتخار هم میکنند. لذا باید آسیبهای کودکی را درمان کرد و پنجاه درصد ناآگاه را آگاه کرد و مابقیش رادهم زهر و سمشو بگیریم.اگر شب ادراری داشتیم و در مقابل دیگران تحقیر شدیم باید با اونها برخورد کنیم و کودکی و ناتوانیمونو به عنوان بد بودن خود مون نگیریم. ۳-خودشناسی و خود دوستی میدانیم ما مانند چشم زندگی میکنیم و شرط حرمت نفس این است که به خودیابی برسیم و بعد به خودشناسی و سپس به خود دوستی و در نهایت به خودپذیری برسیم. ای بسا بزرگترین دشمن ما خود ما هستیم نه دیگران. شناخت هر پدیده از جمله انسان ما را به او علاقمند میکنه.اصولا عشق نتیجه شناخت و آگاهی است و به اونجا می رسیم که سلامت و سعادت اون آدم مثل سعادت و سلامت ما اهمیت پیدا میکنه. وقتی ملاک و میزان و خط کش داریم شناخت ممکن خواهد بود.لذا باید با خودمون آشناتر بشیم. شناخت خود به چرایی رفتار و چرایی حالات و احساسات مربوط است.مثلا چرا این کارو میکنیم وقتی نباید بکنیم و برعکس و فهم این موضوع بسیار مهم است.چرا من غمگین یا خشمگین شدم و چرا اینقدر نگران شدم.احساسات به خودی خود تولید نمیشود و ناشی از حس یا تخیل و یا نتیجه احساس دیگر و بالاخره میتونه نتیجه علم و واقعیت و عقل باشه. ما باید حداقلهایی از روانشناسی و آگاهیهایی حتی از فلسفه و تاریخ و جامعه شناسی و اقتصاد بدونیم.همانطور که حداقلهایی از علم تغذیه میدانیم. البته باید از چه و چگونه یعنی واقعیت را دانستیم و بعد به چرایی رسیدیم آنوقت به مرحله شناخت خود رسیدیم.آنگاه به مرحله شناخت خود می رسیم. بزرگترین شوق کودکان در فهم و درک جهان اطرافشونه.اگر ببینه چطور تلویزیون تعمیر میشه از بستی خوردن خوشحالترش میکنه.لذا وقتی ما دیگرانو بشناسیم دیگرانو دوست خواهیم داشت. روزی که ما انسان رو بشناسیم آن را دوست داریم.در مرحله خود دوستی بسیاری به اشتباه تصور میکنند خوددوستی مساوی خودخواهی است.شرط دوست داشتن دیگرانپخوددوستی است.ایندتصور که من دیگرانو دوست دارم ولی خودمو دوست ندارم ناشی از نادانی است. خود دوستی یعنی ۱-همه کارهای خوب دنیا رو برای خودم انجام بدم۲-هیچ کار بدی بر علیه خودم انجام نمیدم همینطور برای کسی که دوسش دارم۳-میپذیرم که هزینه و مسوولیت و پیامد رفتار من فقط به خودم مربوطه و هیچ کس مسوول من نیست و من مسول تمام و کمال رفتار خودم هستیم.اصولا نفی خود و دیگران رو کمتر و بیشتر دانستن نفی خوددوستی استاگر هزاران نفر به من بگن فلان کار رو بکن روزی که من اون کارو کردم مسوول فقط و فقط خودمم.کسانی که مشکل حرمت نفس دارنددهمیشه دیگرانو مسوول و مقصر میدونند.۴-من به حریم و حقوق و حرمت کسی تجاوز نمیکنم و مرزهای خودمو میشناسم و حقوق و حرمت دیگرانو میپذیرم و اجازه هم نمیدیم کسی به حریم و حقوق ما تجاوز کنه. پدر و مادری که خودشونو دوست دارند حتما بچه های سالمتری تربیت میکنند. آدمها یا خود دوستند یا خودناپسند و خودناپسند یا بصورت خودپسند زندگی میکنند و یا خودناپسند.آدم خود پسند علیه خودش حرکت میکنه. ۴-مساله ندای درون یا وجدان یا دادگاه درونی در وجودی انسان شمعی است که نه تنها درون بلکه اطراف او رو هم روشن کنه. این موجود به دلیل آزادی مساله اخلاق رو پدید می آورد. ما برای خودمون یک شی خارجی هستیم و میتونیم خودمونو مورد ارزیابی و قضاوت قرار بدهیم و برایدخودمون پاداش یا مجازات معین کنیم. وقتی از مساله آگاهی به خودآگاهی میرسیم در مورد خودمون قضاوت میکنیم.ولی اشکال کار اینجاست که در دادگاه درونی قاضی عادل و منطف و با شرف و مهربان و با اخلاقی وجود ندارد و در بیشتر مواقع کارش مجازات است.ما در دادگاه با قضاوتمون برای خود و دیگران تصمیماتی میگیریم.در این مساله زمینه های ناخوداگاه هم تاثیر گذار است. شناخت این قاضی و دادگاه و وکیل مدافع و هیئت منصفه و دادستان و قوانین اهمیت بسزایی در مساله حرمت نفس دارد. علت رسیدن به اینکه من شرم و خجالت دارم و یا گناهکارم به دلیل رای دادگاه درونی اوست.گروهی در درون خود قاضی منصف و عادل و مهربان و معلمی دارند که نگاهش به مساله گناه و عدالت مهربانانه است و عده ای در درونشان قاضی ناعادل و بی رحم و بی شرف دارند که سنگین ترین مجازات را بر فرد تحمیل میکند. اگر دادگاه در ارتباط با دیگران بی رحم است در مورد خود فرد هم بی رحم است و برعکس. میتونه به راحتی ببخشه . آسیبهایی که ما در هشت سال اول کودکی یک سگ بی رحم را در درون ما پرورش می دهد و هرچه آسیبهای هشت سال اول کودکی بیشتر باشد این سگ هارتر و بی رحم تر و بزرگتر میشود۰ شعر گرگ فریدون مشیری بسیار زیبا به این موضوع اشاره میکند. بسیاری از مردم در ارتباط با خودشون به دو صورت اقدام میکنند ۱-تدریجی ۲-یکباره کودک انسانی خود سه یا چهار ماهگی از وجود دیگران با خبر بشه و حدود هشت ماهگی میتونه خودشو از دیگران تفکیک کنه .کودک به راحتی بخاطر برخورد نامناسب دیگری اگر جلوی جمع او را تنبیه کنید بیشتر از مواقع تنهایی گریه میکند. این سگ یا گرگ حدود هشت ماهگی متولد میشه و رشدش تا هشت سالگی ادامه پیدا میکنه و غذای این سگ یا گرگ بدیهایی هست که نزدیکان و اطرافیان او با او دارند. هرچه این سگ یا گرگ درون کوچکتر باشه ما از نظر حرمت نفس وضعیت سالمتری داریم. این گرگ حتما کارکردی داشته که در فرهنگ و درون افراد یک جامعه مانده است.مطالعات نشون میده کارکردهای فراوانی داره. اولین کارکردش این است که برای جدایی و تنهایی ما مفید است و در آن زمان یار و مونس ماست و با ما گفتگو میکند.لذا روزی که من جدا و تنها هستیم با استفاده هرچه بیشتر از او سگ و گرگ درونمان بزرگتر و فعالتر میشود. مورد دوم این است که این سگ یا گرگ هار دشمنان ما رو می درد و با آرزو و تصور و برنامه ریزیهایش باعث میشه از دشمنانش انتقام میگیرد. نقش سوم این است که به ما فشار میاره تا بتونیم به هدفها و آرزوهامون برسیم و برخی اوقات فریاد میزنه تا کی میخوای بخوابی تا کی میخوای بی هدف و بی برنامه باشی و در واقع نقش همان والد درونی ما را بازی میکند.لذا بسیاری از ما اونو برای خودمون لازم و واجب میدونیم. نقش چهارم این است که ما را به احتیاجاتمون نزدیکتر میکنه و به ما هشدار میده الان وقت خوردن و یا دوش گرفتن است و بطور کلی ما را به احتیاجاتمون نزدیکتر میکنه. مورد پنجم اینکه این سگ خودش برخی اوقات در بالا بردن حرمت نفس نقش اساسی دارد.مثلا وقتی کسی میخواد ارتباطش با ما رو قطع کنه و ما ناراحت میشیم و به هم میریزیم و حرمت نفسمون شکسته میشه، این سگ به کمک ما میاد و با کوبیدن طرف مقابل شما را راحت میکنه و حتی به شما حرمت نفس و احساس بهتری میده. مورد ششم این است که در همه ما چون درد و لذت کنار هم هستن و عزیزان ما که اون همه لذت و محبت به ما دادند برخی اوقات هیچ کس به اندازه اونها درد و رنج به ما وارد نکردند ، لذا وجود دو گانه مهرو کین در همه آدمها شکل میگیره در اینجا حالتهای سادیستی و مازوخیستی پدید میاد که در همه آدمها کم و زیاد وجود داره.لذا در سنگین ترین روابط مثلا رابطه جنسی یا سورپرایز کردن ترکیب اینها دیده میشه.این سگ هار زمینه مهر و کین داره یعنی هم میلیسه و هم گاز میگیره.این سگ پاسخگوی حالتهای سادیستی و مازوخیستی ماست. برای اینکه حرمت نفس ما در کودکی آسیب نبیند میبایست علاوه بر اینکه آزادی و خودمختاری و استقلال و فردیت کودک بین ۱۴ تا ۳۶ ماهگی محترم شمرده شود و در جهت ادرار و مدفوع در این زمان آسیب نبینیم موارد زیر را نیز مورد توجه قرار دهیم : ۱-اینکه در کودکی ما رو رها کردند یا جدا کردند مثلا پدر و مادر از هم جدا بشوند و یا منو رها کنند و من به اتاق خودم پناه ببرم و یا ماجرای مرگ عزیزان که کودک فکر میکنه که چون منو دوست نداشتند و یا من بد بودم منو رها کردند به حرمت نفس کودک آسیب میزنند.لذا جدایی ترک و مرگ رشد این سگ رو چند برابر میکنه. ۲-فاصله گرفتن یا دور شدن برادر یا خواهر بخاطر ازدواج یا تحصیل باعث رنجش شدید کودک میشه و حتی میتونه دشمنی با عروس یا داماد رو موجب میشه ۳-غفلت از روی نادانی و ناتوانی و نرسیدن به موقع محبت به بچه ها که مثلا در خانواده های شلوغ بوجود میاد مساله بوجود میاره ۴-بچه ها نسبت به عدالت و انصاف بسیار حساسیت دارند و تبعیض آسیب شدیدی به اونها میزنه و وقتی بچه ها میشنوند که پدر مادری بچه دیگری را بیشتر دوست دارند و میخواهند به شدت آسیب میبینند و یا اگر بفهمند که فرزند ناخواسته هستند حتی با یکبار شنیدن به شدت به هم میریزند. ۵-تنبیه فیزیکی حتی یک برخورد فیزیکی کوچک مثل یک انگشت زدن به کودک بسیار بد و غلط و ویرانگر است. ۶-تنبیه روانی مثل سرزنش کردن تحقیر کردن مقایسه کردن توهین کردن به شدت آسیب میزنه ۷-تجاوز جنسی به عنوان یک بمب روان بچه ها رو در تمام عمر تحت فشار قرار میگیره.مفهوم تجاوز مفهوم اختلاف سنی فشار یک بزرگتر به کوچکتر مدنظر است. ۸-تجاوز روانی مورد بعدی است که به بچه ها آسیب میزند.بچه هایی که نقش همسر یا دوست رو برای پدر مادر بازی میکردند و پدر و مادر برای اونها درد و دل کردند و بچه ها دشمنی اونها را با دیگران دیدند و در کنار بچه ها گلگی کردند.هرگز بچه ها قرار نیست دوست پدر مادر باشند ولی پدر و مادر باید دوست بچه هاشون باشند. ۹-ما قرار نیست موضوع رفتار رو به هویت نسبت بدهیم.هیچ کس با یک دروغ دروغگو نمیشه و با یک کار احمقانه احمق نمیشه ۱۰-در برخی فرهنگها سلام نکردن رو کار غیر اخلاقی میدونند در حالیکه اصلا چنین نیست و موضوع های ارزشی رو نباید با اخلاقی یکی کنیم ۱۱-وقتی چند نفر از ما مواظبت و مراقبت کردند و یکدستی و یکنواختی نبوده تضاد وتناقض های بسیار در ذهن کودک شکل میگیره و موجب آسیب میشه و کودک نسبت به خودش بخاطر گیج و گرفتار شدن احساس بدی بوجود می آورد. ۱۲-کمال پرستی پدر یا مادر فرزند رو همیشه با احساس بد بودن روبرو میکنه.پدر و مادر مضطرب و نگران زمینه احساس بد رو برای بچه ها بوجود می آورند ۱۳-پدر و مادر کنترل کننده و مالک بچه ها رو زیر فشاری میگذارند که موجبات احساس بد رو برای فرزندانشان پدید می آورند و اصولا در محیط زیاد باید و نباید گفته میشه ۱۴-وقتی پدر و مادر حساس و شکننده هستند.حساسیت پدر و مادر نسبت به قضاوت مردم و آبرو بچه ها آسیب میزنه. ۱۵-روزی که پدر و مادر ویا معلمین انتظار و توقعات زیاد دارند زمینه آسیب حرمت نفس هستند. ۱۶-پدر و مادری که به دلیل شرم و خجالتی که خودشون دارند و یا به بچه هاشون می دهند زمینه آسیب شدید حرمت نفس رو برای بچه ها فراهم میکنند.پدر و مادری که خودشون خجالتی هستند همه اینها رو به بچه ها منتقل میکنند.